سخنان زیبا
سخت تر می شود نبودنت، وقتی بودنت برای........دیگریست.!!! عشقبازی را ندانستم قماری مشکل است... تا نشستم روبروی یار ، خود را باختم ! فکر کردم بُرد با من بود ، چون دل باختم!!! در همین حوالی کسانی هستند که تا دیروز می گفتند : بدون تو ؛ حتی نفس هم نمی توانم بکشم ! اما .... امروز در آغوش دیگری نفس نفس می زنند ... !!! حالا که دل می کَنی از من...لااقل حرفامو باور کن به دلم مهلت بده امشب...قد این گریه باهام سر کن خدایا ... من دلم را صابون زدم به عشق او ، چرا چشم انم می سوزند؟...... جزئیات ِ چشمهایت ... کلیات ِ زندگی ِ من است ! دستت را به من بده رویاهایم منتظرند نه کوچکم و نه بزرگ . خودت هستی که دور می شوی و نزدیک . هنـوز ... خیس خورده ی نگاه توست ...!! نـازش بـدار ...! که نلغــزد ... از میان دستهایت ...!! بوسيدن قول ماندن نيست شروع با هم بودنه. درک و هم را فهميدن و حس به هم رسيدنه اگردل کندن آسان بود فرهادبجای بیستون دل میکند!!! وقتی تمام احساس دلتنگیت را با یک "به من چه" پاسخ میگیری ..."به کسی چه" که چقدر تنهائی! من به تنهایی این دل مشکوکم ! یا دلکم دل نیست ٬ یا ان که در دل است ٬ اهل دل نیست. گاهی تو گاهی یاد تو گاهی هم غم تو آخر این "تو" کار مرا تمام می کند! آب نریختـــــم که برگردی آب ریختـــــم تـــا پاک شود هر چه رد پای توست …..از زنـــدگی ام…! روقت گریه میکنم سبک میشوم عجب وزنی دارد چند قطره اشک... تو سراپا ادعایی عزیزم انکار نکن! عشقت را چشیدم طعم کشک میدهد ! راضی ام حراج هر هفته ی بازار دلت من باشم . . . و زخم هایم کاش هرگز خوب نشوند تنها یادگار هایی که از تو برایم مانده… خدایا ! آهی هستم که عاشق یک لبخند شدهام چه کنم ؟ من ” آنقدر خواستمت که نخواستنت را ندیدم “تو ” آنقدر نخواستی که هیچ چیز از “من ” را ندیدی . . . دلربایانه دگر بر سر ناز آمده ای / از دل ما چه به جا مانده که باز آمده ای ؟ دانستی اگر سوز شبانروز مرا / دامن نزدی آتش جانسوز مرا از خنده دیروز حکایت چه کنی / بازآی و ببین گریه امروز مرا . . . همیشه آتش عشق را اشک خاموش می کند / چه راحت معشوق عاشقش را فراموش می کند . . . به لبهایم مزن قفل خاموشی که در دل قصه ای نا گفته دارم ز پایم باز کن این بند گران را که از این سودا دلی آشفته دارم . . . دوست دارم سیاهی زیر چشمانم را جای پای رفتن توست ...!!! گاهی برای تنوع هم که شده باش!! دیدَم که چِطور اَحــمَـ ـقـانــ ــ ـه،میخواستی با او باشی میدانَم،غُــرورَتـــ ـ فَقَط بَرای مَن بود... تنمــ بوے تنتــــــ رآ در آغــوش گرفتــہ چــہ همــ آغوشے غریبے!!! میسپارمت به خدا خدایی که هیچ وقت نخواست تو را به من بسـپارد سلام تو کی هستی اونجی کجاست من کیم اه تو پلنگی اه من می ترسم الان وبلاگم از بین می ره از ترست سلام عسلی خواستم اول آپدیت کنم بعد وبلاگمو ببینی اه من عسل می خوام. تبلت میخواییم. جنسیسی از خدا برا تو میخاییم. این عکسو با هم یادگارا گرفتیم.
همه راهها که با پا پیموده نمی شوند
گاه کوچکم میبینی و گاه بزرگ ،
دلـم ...
Power By:
LoxBlog.Com |